متن آهنگ // شیرین من بمان… /
مگر این روزگارِ تلخ؛ فرهادِ خسته را به نگاهی امان دهد! /
در زلف شب گره بزن، آن زلف مست را… /
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهد /
حرفی بزن؛ که عشق به هر واژه گل کند /
ما را نصیبِ دیگری از این زمانه نیست /
با من از عاشقانه ترین لحظه ها، بخوان… /
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست! /
با من بخوان؛ تا این ترانه را با تو سفر کنم… /
با من بخوان؛ تا در هوای تو شب را سحر کنم… با من بخوان… /
شاید شبی که میبرد افسانه ی مرا /
روزی برایم از تو نشانی بیاورد! /
شاید همین ترانه که بر دوش باد رفت! /
در جانِ خسته، تاب و توانی بیاورد /
با من بخوان؛ تا این ترانه را با تو سفر کنم… /
با من بخوان؛ تا در هوای تو شب را سحر کنم… با من بخوان… /
شیرین من بمان، مگر این روزگار تلخ /
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد. /