متن موزیک //  
بیا ساقی آن می که جام آفرید / 
به من ده که جان جامه بر تن درید / 
کجا تن کشد بار هنگامه اش / 
که او جان جان است و جان جامه اش / 
بیا ساقی آن می که خون حیات / 
ازو شد روان در رگ کاینات / 
به من ده که خورشید رخشان شوم / 
ز گنج نهان گوهرافشان شوم / 
بده ساقی آن می که جان بهار / 
ازو جرعه ای خورد و شد پرنگار /  
به مستی شب در گلستان بخفت / 
سحر رنگ و بو گشت و در گل شکفت / 
بده ساقی آن می که هستم هنوز/ 
همان عاشق می پرستم هنوز / 
به مستی که جان در سر می کنم / 
همه عمر در پای خم طی کنم /
بیا ساقی آن می که چون گل کند / 
همه باغ پر بانگ بلبل کند  / 
به من ده که چون گل بخواهم شکفت / 
که راز شکفتن نشاید نهفت / 
بیا ساقی آن می که چنگ صبوح / 
بدین مایه سر کرد آواز روح / 
به من ده که اسب سخن زین کنم / 
سرود کهن را نو ایین کنم / 
نواسنج خوش خوان من یاد باد / 
که چندین نوای خوشم یاد داد / 
برفت و برفتند از خود برون / 
سراپرده بردند در دشت خون / 
نگه کن که راه دلم چون زدند / 
که این زخمه در پرده ی خون زدند / 
بیا ساقی آن می که چون بنگریم / 
ز خون سیاووش یاد آوریم / 
به من ده که داغ دلم تازه شد / 
سر دردمندم پر آوازه شد / 
از آتش گذشتند با جان پک / 
که پکان از آتش ندارند بک / 
ولیکن بدی چون کند داوری / 
ز نیکان همان طشت خون آوری / 
ستم بود آن خون فرو ریختن / 
سزای ستمکاره آویختن / 
بیا ساقی آن می که دفع گزند / 
ازو جست فرزانه ی دردمند / 
به من ده که با داغ و دردم هنوز / 
سر از جیب غم بر نکردم هنوز / 
دریغ آن گرانمایه سرو جان / 
که ناگه فرو ریخت چون ارغوان / 
چه پر خون نوشتند این سرگذشت / 
دلی کو کزین غصه پر خون نگشت ؟ / 
خردمند دیرینه خوش می گریست / 
اگر مرگ داد است بیداد چیست ؟ / 
بیا ساقی آن می که چون روشنی / 
به روز آرد این شام اهریمنی / 
به من ده کزین دامگاه هلک / 
بر آیم به تدبیر آن تابنک / 
جهان در ره سیل و ما در نشیب / 
بر آمد ز آب خروشان نهیب / 
که خواهد رسید ، ای شب آشفتگان / 
به فریاد این بی خبر خفتگان ؟ / 
مگر نوح کشتی بر آب افکند / 
کمندی به غرقاب خواب افکند /                                    
                                    برای نظر دادن وارد شوید